کد مطلب:29926 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:96

ولید بن عُقْبه












او برادر مادری عثمان[1] و از جمله كسانی بود كه در روز فتح مكّه مسلمان شدند. پدرش پس از اسارت در غزوه بدر، به فرمان پیامبرصلی الله علیه وآله به دست امیر مؤمنان، كشته شد.[2].

درباره ولید بن عُقْبه، این آیه نازل شده است:«یَأَیُّهَا الَّذِینَء َامَنُواْ إِن جَآءَكُمْ فَاسِقُ م بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُواْ؛[3] ای مؤمنان! چنانچه فاسقی خبری آورد، صحّت و سُقم آن خبر را جویا شوید».[4] با این همه، خلیفه دوم، او را برای جمع آوری زكات می فرستاد.[5].

او در میگساری زیاده روی می كرد. به همین خاطر بود كه در زمانی كه از طرف عثمان، زمامداری كوفه را به عهده داشت،[6] به مدینه احضار و حدّ شرعی بر وی جاری شد. نصب او به زمامداری، یكی از ایرادهایی است كه بر عثمان، وارد شده است.[7].

او دشمنی دیرینه ای با امیر مؤمنان داشت و همو بود كه در زمان پیامبرصلی الله علیه وآله به علی علیه السلام گفت:من از تو تیزشمشیرتر، سخنورتر و در جنگ، پُر ابّهت ترم. در پی این جریان بود كه این آیه نازل شد:«أَفَمَن كَانَ مُؤْمِنًا كَمَن كَانَ فَاسِقًا؛[8] آیا كسی كه مؤمن است، همانند فاسق است؟!».[9].

هنگامی كه برای امام علی علیه السلام بیعت گرفته شد، او با امام علیه السلام بیعت نكرد؛ بلكه معاویه و پیروان عثمان را با اشعاری كه می سرود،[10] علیه امام علیه السلام می شوراند.

او در جنگ صِفّین، همراه معاویه بود و به امام علیه السلام ناسزا می گفت.[11].

6269. تاریخ دمشق - به نقل از ابن عبّاس -:ولید بن عقبة بن ابی معیط، به علی بن ابی طالب علیه السلام گفت:من از تو تیزشمشیرتر، سخنورتر و در جنگ، پُرابّهت ترم. علی علیه السلام به وی فرمود:«ساكت شو! تو جز یك فاسق نیستی».

آن گاه، این آیه درباره وی نازل شد:«أَفَمَن كَانَ مُؤْمِنًا كَمَن كَانَ فَاسِقًا لَّا یَسْتَوُونَ؛ آیا كسی كه مؤمن است، چون كسی است كه فاسق است؟ البته یك سان نیستند».

منظور از مؤمن، علی علیه السلام و منظور از فاسق (نافرمان)، ولید بن عقبه بود.[12].

6270. شرح نهج البلاغة - به نقل از ابو القاسم بلخی -:از جمله نقل های معلومی كه (به سبب مشهور بودن خبرِ آنها و نیز اتّفاق نظر مردم درباره آنها) هیچ تردیدی در آنها وجود ندارد، این است كه ولید بن عقبة بن ابی مُعَیط، علی علیه السلام را دشمن می داشت و به وی بد می گفت.

او همان كسی است كه در زمان حیات پیامبر خدا به علی علیه السلام بد گفت و با لقب ناشایست از او یاد كرد و نیز به وی گفت:من از تو پُردل تر و تیزشمشیرترم. علی علیه السلام به وی گفت:«ای فاسق! ساكت شو». آن گاه، خداوند متعال درباره آن دو، این آیه را فرو فرستاد:«أَفَمَن كَانَ مُؤْمِنًا كَمَن كَانَ فَاسِقًا لَّا یَسْتَوُونَ؛ آیا كسی كه مؤمن است، چون كسی است كه فاسق است؟ البته یك سان نیستند» و نیز آیات بعد از این آیه را.

به همین خاطر، ولید در زمان حیات پیامبر خدا «فاسق» خوانده شد و جز با عنوان «ولید فاسق» شناخته نمی شد.[13].

6271. تاریخ دمشق - در توصیف ولید بن عقبه -:پدرش از شیطان های قریش بود كه پیامبر خدا در جنگ بدر، او را اسیر كرد و گردن زد.

ولید، همان فاسقی است كه خداوند عزّوجل درباره اش می فرماید:«أَفَمَن كَانَ مُؤْمِنًا كَمَن كَانَ فَاسِقًا لَّا یَسْتَوُونَ؛ آیا كسی كه مؤمن است، چون كسی است كه فاسق است؟ البته یك سان نیستند».[14].

6272. امام علی علیه السلام:زنِ ولید بن عقبه پیش پیامبرصلی الله علیه وآله آمد و گفت:ای پیامبر خدا! ولید، مرا می زند. پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود:«به وی بگو كه پیامبرصلی الله علیه وآله مرا در پناه خود گرفته است».

چندی نگذشت كه زن برگشت و گفت:[ پس از شنیدن پیغام شما] مرا بیشتر كتك زد. پیامبرصلی الله علیه وآله قطعه ای از لبه لباسش را جدا كرد و به آن زن داد و فرمود:«به وی بگو كه پیامبر خدا مرا در پناه خود گرفته است».

اندكی نگذشت كه زن، بار دیگر برگشت و گفت:[ پس از شنیدن پیغام شما و دیدن نشانه شما ]مرا بیشتر زد. پیامبر خداصلی الله علیه وآله دستش را بلند كرد و دو بار گفت:«بار خدایا! خودت به حساب ولید برس. او با من مخالفت كرد».[15].

6273. الغارات - در توصیف ولید بن عقبه -:وی همانی است كه خداوند در كتابش او را «فاسق (نافرمان)» نامید و یكی از چند جوانی است كه پیامبرصلی الله علیه وآله به آنان وعده آتش داد.

وی در برابر این سخن پیامبرصلی الله علیه وآله كه درباره علی علیه السلام فرمود:«اگر از وی پیروی كنید، او را هدایتگرِ هدایت شده خواهید یافت كه شما را به راه راست خواهد برد»، شعری سرود و كلام آن حضرت صلی الله علیه وآله را رد كرد. او چنین سرود:

اگر شتر با بارش گم شده است

پس نه هدایت شده ای در كار بوده است و نه هدایتگری!

وی از كینه توزان نسبت به علی علیه السلام و از دشمنان علی علیه السلام و پیامبرصلی الله علیه وآله بود؛ چرا كه پیامبرصلی الله علیه وآله در روز بدر در وادی صَفراء[16] پدر وی را به دست علی علیه السلام به اسیری كشت.[17].

6274. شرح نهج البلاغة:ولید بن عقبة بن ابی مُعَیط - كه انصار را دشمن می داشت؛ چون آنان پدر وی را در روز بدر، اسیر كردند و در پیش پیامبر خدا گردن زدند -، از انصار، بد می گفت و آنان را به زشتی یاد می كرد.[18].

6275. تاریخ دمشق - به نقل از عبد اللَّه بن مسعود (ابن اُمّ عبد) -:پیامبر خدا فرمود:«پس از من، زمام كارهایتان به دست مردانی خواهد افتاد كه سنّت را خاموش می سازند و به بدعت، عمل می كنند و نماز را از زمان های خودش تأخیر می اندازند».

پرسیدم:ای پیامبر خدا! چنانچه آنان را دیدم، دستور می فرمایی چه كار كنم؟

فرمود:«ابن اُمّ عبد، از من می پرسد». آن گاه، دست هایش را بلند كرد - به طوری كه سفیدی زیر بغلش را دیدم - و آن طور كه شمردم، سه بار فرمود:«آن را كه عصیان خدا می كند، نباید اطاعت كرد».

یك روز، هنگامی كه ولید بن عقبه در كوفه نماز را به تأخیر انداخت، ابن مسعود برخاست و نماز را به پا داشت و امامت جماعت را [ به جای ولید] به عهده گرفت.[19].

6276. تاریخ دمشق - به نقل از عَلقمه -:در سپاهی در روم بودیم و حُذَیفه با ما بود و ولید، فرمانده ما بود. ولید، شراب خورد. خواستیم بر وی حدْ جاری كنیم كه حذیفه گفت:آیا بر فرمانده تان حدْ جاری می كنید، در حالی كه دشمنتان در نزدیكی شماست و بر شما طمع دارد؟

خبر به ولید رسید. پس سرود:

من شراب می نوشم، گر چه حرام باشد

به دماغ سوختگیِ آن كه مخالفت می كند، شراب می نوشم![20].

6277. مروج الذهب:گروهی از بنی امیّه كه از بیعت با علی علیه السلام سر باز زده بودند، نزد وی آمدند كه از جمله آنان:سعید بن عاص، مروان بن حكم، ولید بن عقبة بن ابی معیط بودند.

بین آن حضرت و آنان، سخن به درازا كشید. ولید گفت:ما از روی بی میلی از بیعت با تو سر نزده ایم؛ بلكه ما كسانی هستیم كه همه ما را طرد نموده اند و بر جانمان هراس داریم. پس، عذر ما در آنچه می گوییم، روشن است. امّا [ عذر] من:پدرم را به اسیری كشتی و بر خودم نیز حدْ جاری كردی.[21].

6278. الغارات - به نقل از مغیره ضَبّی -:گروهی از مردم كه می خواستند در بیماری شدید ولید بن عقبه به عیادت وی بروند، پیش حسن بن علی علیهما السلام رفتند و او هم با آنان به عیادت ولید آمد.

ولید به حسن علیه السلام گفت:«از آنچه بین من و بین همه مردم است، پیش خدا توبه می كنم، جز از آنچه بین من و پدرت اتّفاق افتاده است!». یعنی می گفت:از آن، توبه نمی كنم.[22].

6279. شرح نهج البلاغة - در بیان علّت كینه شدید ولید نسبت به علی علیه السلام -:در روز بدر، علی علیه السلام پدرش (عقبة بن ابی مُعَیط) را به [ فرمان پیامبرصلی الله علیه وآله ]اسیری كشت. پس از آن، به خاطر نزاعی كه بین وی و علی علیه السلام در گرفت، در قرآن، «فاسق» نام گرفت.

نیز در [ زمان] خلافت عثمان، علی علیه السلام وی را - با آن كه زمامدار كوفه بود - حد زد و از آن جا عزل نمود.

نزد عرب های اهل دین و تقوا، با [ كینه هایی] كم تر از اینها، ناموس ها حلال شمرده می شوند و خون ها مباح می گردند، و دین و ثواب و عقاب، در كاهش خشم آنان اثری ندارد، چه رسد به ولید كه جامع صفاتِ فسق و شر بود و آشكارا مرتكب آنها می شد و از شمار «المؤلَّفةُ قلوبُهم»[23] بود و در نسبتش [ به پدرش تردید وجود داشت و به بی دینی و كفر، متّهم بود![24].

ر. ك:ج 3، ص 182 (جلوگیری از اجرای حد بر ولید).

ج 8، ص 31 (علی از زبان قرآن/مؤمن).









    1. اُسد الغابة:5475/420/5، سیر أعلام النبلاء:67/413/3، تاریخ الیعقوبی:165/2.
    2. تاریخ دمشق:221/63، سیر أعلام النبلاء:67/413/3، مروج الذهب:362/2.
    3. حجرات، آیه 6.
    4. مسند ابن حنبل:18486/397/6، المعجم الكبیر:3395/274/3، تاریخ دمشق:224/63.
    5. سیر أعلام النبلاء:67/414/3، تاریخ دمشق:221/63 و 242.
    6. تاریخ دمشق:244/63، الكامل فی التاریخ:245/2 و 246، الأغانی:139/5-146.
    7. سیر أعلام النبلاء:67/415/3، اُسد الغابة:5475/421/5، تاریخ دمشق:220/63.
    8. سجده، آیه 18.
    9. ر.ك:ج 8، ص 31 (علی از زبان قرآن/مؤمن).
    10. اُسد الغابة:5475/422/5، الإصابة:9167/482/6، الاستیعاب:2750/117/4.
    11. تاریخ الطبری:45/5، شرح نهج البلاغة:54/8، وقعة صفّین:391.
    12. تاریخ دمشق:235/63، تاریخ بغداد:7291/321/13، سیر أعلام النبلاء:67/415/3.
    13. شرح نهج البلاغة:80/4.
    14. تاریخ دمشق:224/63.
    15. مسند ابن حنبل:1303/319/1، تاریخ دمشق:12971/233/63.
    16. صَفراء، دره ای در ناحیه مدینه، در یك منزلیِ بدر. (معجم البلدان:412/3).
    17. الغارات:518/2.
    18. شرح نهج البلاغة:36/6.
    19. تاریخ دمشق:240/63.
    20. تاریخ دمشق:239/63، المصنّف، ابن ابی شیبه:147/583/4.
    21. مروج الذهب:362/2.
    22. الغارات:519/2، شرح نهج البلاغة:82/4.
    23. [. المؤلّفة قلوبُهم (دل به دست آوردگان)، كسانی را می گویند كه پیامبرصلی الله علیه وآله با دادن مال به آنها، دل هایشان را در برابر اسلام، نرم می ساخت. (م)
    24. شرح نهج البلاغة:8/2.